E- برونگرایی در برابر درون‌گرایی[۱۷۳]

 

N- روان‌رنجورخویی در برابر ثبات هیجانی[۱۷۴]

 

P- روان‌پریش‌خویی در برابر کنترل تکانه (یا عملکرد فراخود)[۱۷۵]

 

جدول ۱-۲: فهرست صفات شخصیت مرتبط با سه بُعد شخصیت آیزنک(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

 

 

 

 

 

 

 

برونگرایی/ درون‌گرایی روان‌رنجورخویی/ ثبات‌هیجانی روان‌پریش خویی/ کنترل تکانه معاشرتی

 

سرزنده

 

فعال

 

جسور

 

هیجان‌خواه

 

آسوده‌خاطر

 

سلطه‌جو

 

مخاطره‌جو

مضطرب

 

افسرده

احساسهای گناه

 

عزت‌نفس پایین

 

تنیده

 

غیرمنطقی

 

خجالتی

 

دمدمی

پرخاشگر

 

سرد

 

خودمحور

 

بی‌روح

 

تکانشی

 

ضداجتماعی

 

خلاق

 

مصمم

پژوهش نشان داده است صفات و ابعادی که آیزنک مطرح کرد در طول زندگی از کودکی تا بزرگسالی، به رغم تجربیات اجتماعی و محیطی که هر یک داریم، ثابت می‌مانند. شرایط ما ممکن است تغییر کنند ولی این ابعاد ثابت می‌مانند. برای مثال، کودک درون‌گرا در بزرگسالی درون‌گرا می‌ماند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

۲-۳-۱۵-۱- برونگرایی

 

برون‌گرایان به سمت دنیای بیرون گرایش دارند، همنشینی با دیگران را ترجیح می‌دهند و معاشرتی، تکانشی، مخاطره‌جو، جسور و سلطه‌جو هستند. علاوه براین، معلوم شده کسانی که در پرسشنامه‌ی شخصیت آیزنک نمره بالایی در برونگرایی می‌گیرند، از آنهایی که نمره پایین می‌گیرند هیجانات خوشایند بیشتری تجربه می‌کنند(لوکاس و فوجیتا، ۲۰۰۰). گزارش شده که درون‌گرایان عکس این ویژگی‌ها را دارند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱). به نظر آیسنک، فرد برون‌گرا فردی است اجتماعی، علاقمند به مهمانی، دارای دوستان فراوان و طالب هیجان که بدون تفکر و اندیشه و به صورت تکانشی عمل می‌کند و فرد درون‌گرا بر خلاف خصوصیات بالا، فردی است آرام، درخود فرورفته، خوددار و تأملی که به احساسات آنی اعتماد نمی‌کند و زندگی با نظم و قاعده را بر زندگی بر مبنای شانس و خطر ترجیح می‌دهد(پروین و جان، ۱۳۸۹).

 

آیزنک علاقمند بود بداند که برون‌گرایان و درون‌گرایان از لحاظ زیستی و ژنتیکی چه تفاوتی باهم دارند. او دریافت که سطح پایه انگیختگی مغز برون‌گرایان پایین‌تر است. چون سطح انگیختگی مغز برون‌گرایان پایین است، به برانگیختگی و تحریک نیاز دارند و فعالانه آن را جستجو می‌کنند. در مقابل، درون‌گرایان از برانگیختگی و تحریک دوری می‌کنند زیرا سطح برانگیختگی مغز آن ها از پیش بالا است(آیزنک، ۱۹۹۰؛ به نقل از شولتز و شولتز، ۱۳۹۱). در نتیجه، درون‌گرایان قویتر از برون‌گرایان به تحریک حسی واکنش نشان می‌دهند. تحقیقات نشان داده‌اند که درون‌گرایان حساسیت بیشتری به محرک‌های سطح پایین نشان می‌دهند و آستانه درد پایین‌تری از برون‌گرایان دارند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

۲-۳-۱۵-۲- روان‌رنجورخویی

 

بُعد روان‌آزرده‌خویی با صفاتی چون عصبی، دمدمی و عزت نفس پایین توصیف می‌شود. ویژگی‌های مرتبط با این بُعد و سلسله مراتب آن در شکل ۳-۲ آمده است.

 

 

 

تصویر ۳-۲: ساختار سلسله مراتبی روان‌آزرده خویی (N). (آیسنک، ۱۹۹۰)

 

افراد روان‌رنجور به صورت مضطرب، افسرده، تنیده، غیرمنطقی و دمدمی توصیف می‌شوند. امکان دارد که آن ها عزت نفس پایین داشته و مستعد احساس گناه باشند. آیزنک معتقد بود که روان‌رنجور‌خویی عمدتاًً ارثی است، حاصل عوامل ژنتیکی است نه یادگیری یا تجربه. روان‌رنجورخویی در ویژگی‌های زیستی و رفتاری جلوه‌گر می‌شود که با ویژگی‌های افرادی که ثبات هیجانی داشته و در انتهای بُعد روان‌رنجورخویی قرار دارند متفاوت هستند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

۲-۳-۱۵-۳- روان‌پریش‌خویی

 

آیسنک پس از تأکید بر دو بعد اولیه، بعد سومی را به آن ها افزود و آن را روان‌پریش‌خویی[۱۷۶] نام نهاد. افراد دارای نمره بالا در این بعد، افرادی منزوی، بی‌احساس و بی‌توجه به دیگرانند و با آداب و رسوم مورد قبول جامعه درتضادند. ویژگی‌های مرتبط با عامل روان‌پریش‌خویی و سلسله‌مراتب آن در شکل ۴-۲ آمده‌است(پروین و جان، ۱۳۸۹).

 

 

 

تصویر ۴-۲: ساختار سلسله مراتبی روان‌پریش‌خویی (P). (آیسنک، ۱۹۹۰)

 

کسانی که از نظر روان‌پریش‌خویی بالا هستند، پرخاشگر، ضد اجتماعی، مصمم، سرد و خودمحور می‌باشند. درضمن، معلوم شده‌است که آن ها بی‌رحم، متخاصم و بی‌اعتنا به نیازها و احساس‌های دیگران هستند. علاوه براین، آن ها بیشتر از کسانی که در روان‌پریش‌خویی نمره پایین می‌گیرند مشکل سوء‌مصرف الکل و دارو دارند(شر، بارتولو و وود، ۲۰۰۰). شگفت اینکه افرادی که در روان‌پریش‌خویی نمره بالایی می‌گیرند، می‌توانند بسیار خلاق نیز باشند. شواهد پژوهشی از عنصر ژنتیکی مهمی خبر می‌دهند. مردان در بُعد روان‌پریش‌خویی نمرات بالاتری از زنان کسب می‌کنند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

۲-۳-۱۶- مدل پنج عاملی شخصیت

 

کتل و آیزنک با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی صفات شخصیتی را به دست آوردند که از نظر تعداد تفاوت دارند. شماری از پژوهشگران شخصیت از هر دو نظریه ناراضی هستند و معتقدند که آیزنک تعداد بسیار کمی ابعاد و کتل تعداد بسیار زیادی عامل را مشخص کرده‌اند. نظریه جدیدتر پنج عامل کلی شخصیت را مشخص کرده‌است(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱). الگوی پنج عاملی از سه حوزه اصلی حمایت شده است: تحلیل عاملیِ مجموعه‌ بزرگی از اصطلاحات مربوط به صفات در زبان، تحقیقات بین فرهنگی به منظور آزمون همگانی بودن ابعاد صفات و ارتباط صفات مندرج در پرسشنامه‌های صفات با پرسشنامه‌ها و مقیاس‌های دیگرست(پروین و جان، ۱۳۸۹).

 

رابرت مک‌کری (۱۹۴۹) و پل کاستا (۱۹۴۲) که در مرکز پژوهش پیری‌شناسی مؤسسات ملی سلامتی در بالتیمور مریلند کار می‌کنند به برنامه تحقیق گسترده‌ای مبادرت کردند که پنج عامل اصلی را مشخص کرد (مک کری و کاستا، ۱۹۸۵، ۱۹۸۷؛ به نقل از شولتز و شولتز، ۱۳۹۱). این عوامل عبارتند از:

 

    1. روان‌رنجور‌خویی[۱۷۷]

 

    1. برونگرایی[۱۷۸]

 

    1. گشودگی[۱۷۹]

 

    1. سازگاری[۱۸۰]

 

  1. وظیفه شناسی[۱۸۱]

این پنج عامل عمده، برای دستیابی به آن دسته از عوامل شخصیتی طراحی شد که افراد به عنوان مهم‌ترین عوامل زندگی خود مطرح می‌کردند(پروین و جان، ۱۳۸۹). این عوامل از طریق انواع فنون ارزیابی، از جمله پرسشنامه خود سنجی، آزمون‌های عینی و گزارش‌های مشاهده‌گران تأیید شدند. پژوهشگران بعداً آزمون شخصیتی را به نام پرسشنامه‌ی شخصیت NEO ساختند که از سرواژه‌های به دست آمده از حروف اول سه عامل اول برای اسم آن استفاده شده است.یافته های باثبات عوامل یکسان از روش‌های ارزیابی مختلف، حکایت از آن دارند که می‌توان روی این عوامل به عنوان جنبه‌های برجسته شخصیت حساب کرد. این پنج عامل و صفات مشخصه‌ی آن ها در جدول ۲-۲ فهرست شده‌اند(شولتز و شولتز، ۱۳۹۱).

 

 

 

 

جدول ۲-۲: ابعاد مقیاس پرسشنامه‌ی تجدیدنظر شده‌ پنج عاملی و رابطه‌ آن با صفات موجود در پرسشنامه‌ی پنج عاملی روان آزرده‌خویی: اضطراب، خصومت و خشم، افسردگی، خو- آگاهی، زودانگیختگی- آسیب‌پذیری

 

برونگرایی: خون‌گرمی، اجتماعی‌بودن، جرئت ورزی، هیجان‌طلبی، دارای هیجانات مثبت

 

گشودگی: تخیلات، زیبایی‌ها، احساسات، اعمال، تفکرات، ارزش‌ها

 

سازگاری: قابلیت اعتماد، درستکاری، نوع‌دوستی، پذیرش، تواضع، خوش‌فکری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...