نقش سیستمهای مغزی-رفتاری در نشانههای وسواسی |
اختلال وسواسی جبری اختلالی ناتوان کننده است که بخش عمدهای از زندگی خانوادگی و شغلی فرد را درگیر ساخته و اثرات منفی بسیاری را بر فرد و اطرافیان بیمار تحمیل میکند.
ماهیت اصلی این اختلال وجود افکار نفوذگر و ناخوشایندی است که موجب افزایش اضطراب، آشفتگی و یا احساس گناه میشود. این افکار به تنهایی یا به همراه اعمالی آشکار یا ذهنی برای کاهش یا حذف اضطراب و ناراحتی فرد را در چرخهی معیوبی از تشریفات زمانبر درگیر میسازد. اختلال وسواسی جبری همایندی بالایی با بسیاری از اختلالات دارد. نصف تا سه چهارم این بیماران حداقل یک اختلال همزمان دیگر هم نشان میدهند (آنتونی، داونی و سوینسون، 1998 به نقل از کلارک و بک، 2010) افسردگی اساسی یکی از اختلالاتی است که همایندی بسیار زیادی با اختلال وسواسی جبری دارد (براون، کمپبل، لهمن، کریشام و مانسیل، 2001؛ کرینو و آندرو، 1996، به نقل از کلارک و بک، 2010) وجود افسردگی با وخیمتر شدن نشانههای وسواسی جبری در ارتباط است (کلارک، 2002 به نقل از کلارک و بک، 2010) . در واقع تنها کمتر از %15 بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری اختلال دیگری را به طور همزمان تجربه نمیکنند (براون و همکاران، 2001 به نقل از کلارک و بک، 2010). واضح است که شناخت علل و ریشههای اختلال مهمترین گام در تدارک و اجرای راهبردهای درمانی است.
یکی از مسائل چالش برانگیز و پر اهمیت در مورد این بیماری جایگاه و نقش ترس و اضطراب است که بویژه طی دو دههی اخیر موضوع کارهای پژوهشی بسیاری بوده است. اهمیت مطالعهی این دو هیجان به دلیل درگیر ساختن نواحی خاصی از مغز بیمار است که به تبع سیستم مداخلهای و درمان دارویی متفاوتی را میطلبد. اگر چه مطالعههای زیادی نقش بارز اضطراب را در این اختلال نشان میدهند اما از سوی درمانگران آشکارا وجود ترس را در این اختلال، بویژه در انواعی مانند ترس از آلودگی و یا چک کردن، مشاهده شده است، مطالعاتی نیز نقش ترس تأیید کردهاند. با این حال هنوز نمیتوان در مورد جایگاه، شیوه و میزان اثر اضطراب و ترس اظهارنظری دقیق ارائه کرد. مطالعات دهههای اخیر صاحبنظرانی مانند کروگر (1999) و واتسون (2009) اگر چه نتوانسته جایگاه قطعی اختلال وسواس جبری را در گروه اختلالات اضطرابی یا ترس مشخص سازد اما مسیر روشنی را پیش روی مطالعات آتی پژوهشگران گشوده است . برای مثال بررسی ادبیات پژوهشی و نیز فعالیتهای این پژوهشگران نشان میدهد که علیرغم ناهمگن بودن اختلال وسواسی جبری تلاشی برای یافتن جایگاه اختلال در زیرگروههای آن صورت نگرفته است به عبارتی آیا ممکن است که ترس در یک یا چند زیرگروه وسواس نقش بیشتری داشته باشد و اضطراب در موارد دیگری اثرگذارتر باشد؛ به عبارتی آیا دلیلی برای تفکیک این زیرگروهها از نظر پاسخ دارویی و راهبردهای رواندرمانی وجود دارد؟
رویکرد ابعادی و بررسی نشانههای اختلالات به صورت نمراتی بر روی یک پیوستار که از نشانههای خفیف تا نشانههای عمیق گسترده شده است، میپردازد. این رویکرد در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته و سودمندی آن نسبت به رویکرد طبقهای تأیید شده است. رویکرد ابعادی به بررسی نشانههای اختلالات در گروههایی که نشانهها را در سطح غیربالینی دارا هستند میپردازد. این رویکرد میتواند با بررسی اختلال وسواسی جبری در گروههای غیربیمار مسیری متفاوت را برای پاسخ به چالش مورد اشاره در پیش بگیرد. به همین دلیل در این پژوهش از رویکرد ابعادی برای بررسی نشانههای وسواسی جبری استفاده شده است.
از سوی دیگر اهمیت نقش ویژگیهای شخصیتی و خلق و خو در ابتلا به اختلالات مختلف موجب شده است که مطالعات گوناگونی به بررسی ویژگیهای شخصیتی مرتبط با وسواس فکری عملی بپردازند. اگر چه روانشناسان مکتب روانپویایی، اختلال شخصیت وسواسی یا ویژگیهای شخصیت وسواسی را شرایط پیشمرضی اختلال وسواس فکری عملی معرفی میکنند اما مطالعه عملی چندی این ارتباط را زیر سئوال بردهاند. این ایده توسط پژوهشگرانی در دوره جدید مطالعات شخصیت نیز تأیید گردیده است. برای مثال سامرفلد، هیوت و اسواینسون (1998) به این نتیجه رسیدند که ویژگیهای شخصیتی وسواسی جبری در اختلال وسواسی جبری بسیار کمتر از چیزی است که قبلاً تصور میشد و اختلال شخصیت اجتنابی عملاً در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری بسیار بیشتر از اختلال شخصیت وسواسی دیده میشود. با این وصف آنها نتیجهگیری کردند که ابعاد شخصیتی آسیب/ اجتناب یا اضطراب صفتی، که با سازههای تکانشی خاصی مانند مسئولیتپذیری و تردید در ارتباط هستند، و نیز کمالگرایی ممکن است رابطهی خاصی با اختلال وسواسی جبری داشته باشند. به همین دلیل به نظر میرسد بررسی پژوهشهای گستردهتر و عمیقتر در این حوزهی مهم آسیبشناختی از الزام خاصی برخوردار باشد.
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
1-2- بیان مسأله
بررسی و اهمیت نقش ترس و اضطراب در اختلالات و بویژه اختلال وسواسی جبری ریشه در مطالعات طبقهبندی اختلالات دارد:
Antony
Downie
Swinson
Clarck
Beck
Brown
Campbell
Lehman
Mancill
Grisham
Crino
Andrews
Krueger
Watson
Dimensional approach
Categorical approach
Summerfeldt
Huta
Swinson
Obsessive Compulsive Disorder
American Psychiatry Associatio
Lyoo
Lee
Kim
Kong
Kwon
Cohen
Lachenmeyer
Springer
Barlow
Fendt
Siegl
Steiniger-Brach
shared phenomenological features
Vollebergh
Prenoveau
scale – based analyses
Feldman
Brady & Kendall
symptom – based analyses
Ttripartite model
General distress
Negative mood
Somatic hyperarousal
Shortness of breath
Dizziness
Anhedonia
low positive mood
loss of interest
higher order internalizing factor
anxious-misery
fear
social phobia
simple phobia
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1400-05-12] [ 01:39:00 ق.ظ ]
|