سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه |
ازدواج مهمترین قرارداد زندگی هر فرد محسوب می شود. انسان ها به دلایل مختلفی ازدواج می کنند. در کنار تمایلات جنسی که از مسائل اولیه است، عشق، امنیت اقتصادی، محافظت، امنیت عاطفی، احساس آرامش و فرار از تنهایی از نیز برخی از عواملی هستند که باعث گرایش به ازدواج می شوند. (جانیتیوس، 2004 به نقل از هریس 2066).
در واقع یک ازدواج موفق قادر است بسیاری از نیازهای جسمانی و روانی فرد را در یک محیط امن برآورده سازد.(نورانی پور و همکاران، 1386).
هر ازدواج موفق شامل سه رکن است: تعهد، جاذبه و تفاهم.
تعهد قوی ترین و پایدارترین عامل پیش بینی کننده کیفیت و ثبات رابطه زناشویی است.(موسکو، 2009)
سطح بالای تعهد زناشویی با ابراز عشق بیشتر سازگاری و ثبات زناشویی بالاتر مهارت های حل مسأله مناسب تر و رضایت زناشویی رابطه دارد. ( مسترز، 2008؛ کابینوس و جانسون، 2003؛ تیلیگمن و همکاران، 2008)
واژهی تعهد به معنای تصمیمی عقلانی است که مستلزم مفید بودن فرد به اعمال خاصی می باشد و یا حالتی دال بر وابستگی عاطفی و عقلانی بر ایده آلی مطلوب می باشد( گود، 1384). از جمله عوامل تأثیرگذار بر تعهد زناشویی به سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگار اولیه می توان اشاره کرد. دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. با گسترش نظریه بالبی و ایزورث برای توضیح تفاوت های افراد در شناخت ها، احساس ها و رفتارها، یک طبقه بندی سه گانه از این مدل به وجود آمد که عبارتند از دلبستگی ایمن، دلبستگی نا ایمن، اضطرابی/دوسوگرا و دلبستگی دوسوگرا( شاور و نافتل، 2006).
از سوی دیگر طرحواره های ناسازگار اولیه الگوی هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند. آن ها عمدتاً در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند. طرحواره ها نتیجهی تجارب زیان بخشی محسوب می شوند که فرد در دورن کودکی و نوجوانی دائماً با این تجارب روبرو می شوند. اثر این تجارب ناگوار در سیر تحول با یکدیگر جمع می شوند و منجر به شکل گیری یک طرحواره کاملاً ناسازگار می شوند.( یانگ و همکاران 2003، ت حمید پور و اندرز 1386).
یافته هایی وجود دارد که حاکی از وجود رابطه بین طرحواره های ناسازگار و روابط والدینی است و یافته هایی نیز پیوند بین روابط خانواده و صمییمیت را تأیید می کنند. بنابراین امکان دارد طرحوارهای ناسازگار اولیه با صمیمیت در روابط زناشویی ارتباط داشته باشد. در این زمینه به نتایج چند پژوهش اشاره می کنیم.
یافته ها نشان داده اند که ایجاد روابط صمیمانه در نوجوانی و بزرگسالی می توان به وسیله فرد با خانواده اصلی اش ارتقا پیدا کرده و یا محدود شود. (باربد، 1992).
رابینسون(2000)، دریافت که رابطه مادر و فرزندی مثبت و انطباق پذیری خانواده با روابط صمیمانه در دوران بزرگسالی مرتبط است.
یانگ و گلوسکی،( 1997)، چنین فرض کردند که رضایت در روابط نزدیک و دوستانه فقط زمانی دیده می شود که هم نیازهای رشدی برآورده شده باشد و هم نیازهای بزرگسالی ارضا شود. چون هریک از زوجین علاوه بر طرحواره هایی که با خود به رابطه می آورند در ارتباط فعلی خود نیز طرحواره هایی به وجود می آورند که خاص این رابطه هستند.(داتیلیو و ،2007). زمانی که نیازها ارضا نشود ممکن است
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
طرحواره های ناسازگار خاصی ایجاد شوند که بر روابط صمیمانه اثر می گذارند.
1-2 بیان مسأله
خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند،خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد.ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفاً از طریق تولید،فرزند خواندگی یا ازدواج صورت می گیرد.ازدواج مهم ترین تصمیم در زندگی است و حدود 95% از افراد در برهه ای از زمان ازدواج می کنند.
در طول زندگی مشترک متغیرهای گوناگونی بر نحوهی ارتباط زوجین با یکدیگر تأثیر می گذارد.این متغیرها می تواند تعهد و عدم تعهد زن و شوهر را در روابط زناشویی به همراه داشته باشد.یک ازدواج موفق قادر است بسیاری از نیازهای روانی و جسمانی فرد را در یک محیط امن برآورده سازد.(نورانی پور و همکاران،1386).
هر ازدواج موفق حاوی سه رکن اساسی است.تعهد،جاذبه و تفاهم.تعهد زناشوی قوی ترین و پایدارترین عامل پیش بینی کنندهی کیفیت و ثبات روابط زناشویی است(موسکو،2009).
سطوح بالای تعهد زناشویی با ابراز عشق بیشتر سازگاری و ثبات زناشویی بالاتر ،مهارت حل مسئله مناسب تر و رضایت زناشویی رابطه دارد(مسترز،2008؛کابینوس و جانسون،2003؛ تیلگمن و همکاران،2008).
در پژوهش ولچ و جانسون (2003 )نیز 83% افراد شرکت کننده علت اصلی طلاق خود را نبود عدم تعهد در رابطه زناشویی خود اعلام کردند.
واژهی تعهد و پایبندی به معنای تضمین عقلانی است که مستلزم مفیدبودن فرد به اعمال خاص می باشد و یا حالتی دل بر وابستگی عاطفی یا عقلانی مطلوب می باشد(گور،1384).
تعهد زناشویی به معنای وفدار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم،شادی،خوشی و ناخوشی وتعهد بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد ونیت می باشد(مک کانی 1999).(آریاجا و آگینو،2001) نیز تعهد زناشویی را به معنای تمایل فرد جهت حفظ دائمی ازدواج و وفادار ماندن به همسر و خانواده و ارزش ها تعریف کرده اند و آن را شامل اجزای رفتاری،شناختی و عاطفی دانسته اند.
مسئولیت،گذشت،فداکاری،وفاداری به قول و عهد،اعتماد و عشق و دوست داشتن از ویژگی های تعهد است.بدون تعهد رابطه سطحی،ظاهری و بدون سمت وجهت خواهد بود(تبعه امامی،1382)
از جمله متغیرهایی که روی تعهد زناشویی تأثیر زیادی دارد سبک دلبستگی می باشد.دلبستگی را می توان یک الگوی رفتاری خاص در نظر گرفت که در اکثر جوامع برای رشد سالم اهمیت حیاتی دارد و زمانی دلبستگی بوجود می آید که در سال اول زندگی کیفیتی متقابل و خوشایند بین مادر و کودک(نگهدارنده) شکل گیرد.
سبک های دلبستگی که در چارچوب رابطه مادر و کودک استقرار می یابد روابط هیجانی فرد در بزرگسالی را تحت تأثیر قرار می دهد.دلبستگی دارای سه سبک ایمن،اجتنابی ،مضطرب و دوسوگرا است.
سبک ایمن: افراد دارای این سبک ارتباط با دیگران برایش آسان است و از اینکه به دیگران تکیه کنند و نیز اجازه دهندکه دیگران به آنها تکیه کنند احساس راحتی می کنند .این افراد از اینکه دیگران آنها را ترک کنند یا خیلی به آنها نزدیک شوند احساس نگرانی می کنند.(هازن و شیور،1987).
سبک اجتنابی: افراد دارای این سبک از اینکه به دیگران نزدیک شوند احساس ناراحتی کرده و نمی توانند به طور کامل به دیگران اعتماد کنند .برای این افراد مشکل است که به دیگران تکیه کنند و وقتی می بینند که کسی می خواهد خیلی به آنها نزدیک شود،عصبی شده و احساس می کنند که دیگران اغلب بیشتر از حدی که آنان احساس راحتی می کنند با آنها صمیمی هستند(پارکر،2002).
سبک مضطرب دوسوگرا: افراد دارای این سبک کسانی هستند که احساس می کنند دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند با آنها رابطه نزدیک داشته باشند.آنها اغلب نگران هستند که همسرشان واقعاً آنها را دوست نداشته باشد.آنها مایلند که با بعضی افراد کاملاً یکی شوند ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوری مردم از آنها شوند.از دیگر متغیرهایی که می تواند بر روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشد طرح واره های ناسازگار اولیه می باشد(میکو لیسنر،2007).
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که می توانند روی تعهد زناشویی تأثیر گذار باشند.طرح واره های ناسازگار اولیه باورهای هسته ای و پیش فرض های غیر شرطی در مورد خود و دیگران را بازنمایی کرده و پردازش اطلاعات بیرونی را به مسیری ناکارآمد منحرف می کنند بنابراین روابط بین فردی و ادراک از خود را تحت تأثیر قرار می دهد.
طرح واره های ناسازگار اولیه از جمله عواملی هستند که در مطالعه تعهد زناشویی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. طرح واره ها موجب سوگیری در تفسیر فرد از رویدادها شده و این سوگیری خود را به صورت نگرش های تعریف شده گمانه های نادرست اهداف و چشم داشت های غی واقع بینانه نشان می دهند.طرح واره های ناسازگار اولیه الگوها دورنمایه ها عمیق و فراگیر هستند که به رابطهی فرد با خود و دیگران ارتباط دارند و به شدت ناکارآمد هستند(یانگ،2003؛ ترجمه حمیدپور و اندرز،1386).
1-3-اهمیت و ضرورت پژوهش
خانواده مهم ترین واحد اجتماعی هر جامعه است که با بستن پیمان زناشویی بین زن و مرد(ازدواج) بوجود می آید.ازدواج یکی از مهم ترین روابط انسانی محسوب می شود زیرا ساختار اولیه ایجاد روابط خانوادگی و پرورش نسل های بعدی را فراهم می کند.ازدواج و تشکیل خانواده یک پدیده چند بعدی روانی،زیستی،اجتماعی است که پس از انتخاب همسر و شروع زندگی مشترک مرحلهی جدیدی از تحول بوجود می آید و همه تجربه های قبلی فرد از موقعیت های مختلف زندگی فردی،خانوادگی و اجتماعی به محیط زندگی مشترک آورده می شود.غنی بودن چنین تجربه هاییست که می تواند باعث ایجاد رضایت از زندگی زناشویی شود.زوجین در محیط سالم خانواده ها احساس رضایت بیشتری پیدا می کند و به دنبال آن نمی توانند وقت وانرژی و نشاط بیشتری را صرف اتصال احساسات مثبت به یکدیگر کنند.(لارسون و آرمیدا،1999).
یکی از کارکردهای خانوادهی سالم احساس تعهد(در خیال دیگر اعضای خانواده) است در خانواده های قوی اعضا نه تنها خود را وقف آسایش و بهزیستی خانواده خانواده بلکه رشد و تعالی هریک از اعضای آن می کنند(توماس،1992 نقل از شاه سیا،1387).
متعهد بودن در قبال خانواده مبنای صرف زمان و انرژی اعضای خانواد ه برای فعالیت هایی است که به نحوی به خانواده مرتبط می گردد.تعهد یعنی وفادار ماندن به خانواده و اعضای آن هنگام غم و شادی و وقایع خوشایند و ناخوشایند زندگی،تعهد هم بر مبنای احساس و عاطفه و هم بر پایه قصد و نیت استمرار دارد.زوجین و افرادی که در قبال دیگری و دیگران به بلوغ لازم نرسیده و رفتاری دوسوگرانه را تعقیب می کنند در ازدواج و در کار کردن با دیگران دچار مشکل خواهندشد و نتیجهی امر غالباً بی وفایی خواهد بود.(ییتمن،1980؛به نقل از عرشی،1386).
(راسالت،1978 به نقل از نیک پرور،1387) گزارش می دهد زوجین به این علت طلاق می خواهند که همدیگر را دوست ندارند اما از دست دادن عشق معمولاً حاصل سال ها تنش حل نشده در رابطه است.
طلاق خود متأثر از عواملی از قبیل عدم شناخت و درک صحیح از تفاوت های میان زن و شوهر ،بیش داوری غلط همسر،نداشتن مهارت در ایجاد روابط بین زن و شوهر(الصافی،1380)
از جمله پیامدهای منفی طلاق می توان به موارد زیر اشاره کرد: بزهکاری،پرخاشگری،مشکلات عمیق عاطفی،سطح اضطراب بالا،افسردگی،خود کشی،قتل،مشکلات تندرستی برای زوجین را به دنبال دارد(گاتمن،1993).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1400-05-12] [ 01:23:00 ق.ظ ]
|