انسان موجودی اجتماعی است و همواره به صورت جمعی زندگی کرده است و نیازهای خود را به وسیله دیگران و به مدد آنها رفع کرده است. اما در این خصوص دو سؤال در ذهن ایجاد می­شود : 1) آیا انسان به دلیل اینکه به صورت طبیعی به همزیستی با دیگران گرایش دارد، به حیات اجتماعی وارد شده؟ یا 2) چون اجتماع مهد بالیدن انسان بوده، این تمایل اجتماعی در او به وجود آمده است؟

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در پاسخ به موارد بالا به طور کلی می­توان گفت که چه انسان به صورت غریزی به این وضعیت رسیده باشد و چه عامل بیرونی بر او مؤثر افتاده باشد، آموختن اجتماعی زیستن، همکاری و مشارکت در امور جامعه به او لازم و ضروری است. زیرا گستره و میزان مشارکت افراد یک جامعه در تحقق زندگی بهتر و جامعه­ای توسعه یافته­تر اثر قابل توجهی دارد و باعث همبستگی و وحدت در جامعه خواهد شد. بنابراین می­توان ادعا کرد یکی از زمینه­های اصلی توسعه و برنامه­ریزی در دنیای جدید، توجه به مشارکت فعال و اثربخش و همه­جانبه و فرایندهای تقویت­کننده آن می­باشد.

 

پس بسترسازی برای ایجاد و گسترش مشارکت مسئولانه و آگاهانه افراد و یا به عبارتی شهروندان در امور متفاوت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی یکی از اولویت­های مهم و ضروری محسوب می­شود و چنانچه بخواهیم مؤثر واقع گردد مستلزم تغییراتی در اندیشه و عمل است که باید از درون جامعه بجوشد و در قالبهای مقبول و پایدار جامعه و دولت تبلور یابد.

 

 

 

2-1 بیان مسئله

 

یکی از مؤلفه­های راهبردی در توسعه و پایداری هر جامعه که ریشه در بطن زندگی اجتماعی دارد، «مشارکت» می­باشد. مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن توانمندسازی انسانها، افزایش بهره­وری،کاهش مشکلات و پیشرفت جامعه عملی می­شود.

 

با ورود به قرن بیست ­و یکم و با گسترش جوامع و بویژه رشد شهرنشینی، فرایند مشارکت و الگوهای آن تغییر یافته­اند، که به دنبال آن لزوم بازبینی در این مفهوم و ارائه الگوهای متناسب با نیازهای امروزی کاملاً محسوس می­باشد. یکی از مواردی که حتماً باید مورد اصلاح قرار گیرد نوع مدیریت و اجرای آن در جامعه است. به این ترتیب مدیریت متمرکز که مبنای تمام تصمیم­گیریها و برنامه­ریزیها از بالا به پایین می­باشد، در دنیای کنونی پاسخگو نمی­باشد و از عهده رفع نیازهای جامعه و گروههای مختلف برنمی­آید، پس نیازمند تغییر نظام مدیریتی از متمرکز به غیر متمرکز (برنامه­ریزی از پایین به بالا) می­باشیم. از جمله فاکتورهای این نوع مدیریت وجود مشارکت در سطح جامعه و در بین مردم است. به عبارتی محور آن حول مردمی کردن امور می­چرخد، به شکلی که مردم در فعالیتهای خرد و کلان وارد شوند و 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

  تواناییهای بالقوه خود را به منصه ظهور برسانند که طی آن اطمینان و همبستگی در سطح جامعه برقرار می­شود.

 

3-1 اهمیت و ضرورت مسئله

 

مفهوم «مشارکت» همگام با تغییرات در جامعه دچار تحول شده و با تکامل جامعه این مفهوم نیز متکامل شده است. می­توان گفت در جوامع امروزی به سبب مقتضیات زندگی جدید این پدیده اهمیت خاصی یافته، یعنی گستردگی جوامع و افزایش جمعیت، تنوع اقشار و تنوع مسایل اجتماعی و … موجب پررنگ شدن نقش مشارکت شده است، چرا که مشارکت مردم در فرایندهای تصمیم­گیری از یکسو و اعتقاد و التزام مدیران به بهره­گیری از نظرات آنها در اتخاذ و اجرای تصمیمات از سوی دیگر زمینه­ساز پیشگیری از مشکلات بالقوه و درمان مشکلات بالفعل خواهد بود.

 

بنا به نظر گیدنز ما ناچاریم زندگی خود را به شیوه­ای فعال­تر از آنچه در نسلهای پیشین درست بود بسازیم و باید برای پیامدهای آنچه انجام می­دهیم و عادتهای شیوه زندگی که برگزیده­ایم فعالانه مسئولیت بپذیریم، یعنی باید تعادلی جدید بین مسئولیتهای فردی و جمعی بیابیم.(گیدنز،43:1378) اما محقق شدن این امر همیشه میسر نیست، در صورتیکه مسئولیت­پذیری و مشارکت یکی از مهم­ترین ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هر جامعه وخصوصاً جامعه رو به رشد ما است و البته بسیاری از مشکلات ساختاری و عملکردی برنامه­ریزیها ناشی از نارساییهایی است که در این حوزه وجود دارد. آنچه در این میان بر مسائل موجود می­افزاید این است که نه مفهوم مشارکت و ابعاد آن به خوبی تعریف شده و نه عوامل تقویت­کننده و یا در طیف دیگر تضعیف­کننده آن موضوع مورد بررسی جدی قرار گرفته است.(محسنی و جاراللهی،11:1382) به این ترتیب بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف جهت پیشبرد اهداف لازم و ضروری است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4-1 اهداف پژوهش

 

اهداف اصلی :

 

    • شناخت رابطه میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت اجتماعی آنان.

 

    • شناخت رابطه میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت فرهنگی آنان.

 

  • شناخت رابطه میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت سیاسی آنان.

 

اهداف فرعی :

 

 

 

    • شناخت رابطه متغیرهای زمینه­ای (سن، جنس، میزان تحصیلات، نوع شغل، میزان درآمد، وضعیت تأهل) شهروندان با میزان مشارکت آنان در ابعاد مختلف.

 

  • شناخت رابطه متغیرهای زمینه­ای (سن، جنس، میزان تحصیلات، نوع شغل، میزان درآمد، وضعیت تأهل) شهروندان با میزان احساس تعلق اجتماعی آنان.

5-1 سئوالات پژوهش

 

سئوالات اصلی :

 

 

 

    • آیا بین میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟

 

    • آیا بین میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت فرهنگی آنان رابطه وجود دارد؟

 

  • آیا بین میزان احساس تعلق اجتماعی شهروندان با میزان مشارکت سیاسی آنان رابطه وجود دارد؟
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...