هرچند که بحث مصرف و سنجش آن از دیرباز مورد توجه جامعه­شناسان قرار گرفته است اما در دهه­های اخیر و با اولویت یافتن الگوهای صحیح مصرف در جامعه­ی ایرانی و نام­گذاری سال88 به اصلاح الگوی مصرف و سال­های پس از آن ، حکایت از این واقعیت دارد که مصرف به ویژه مصرف بی­رویه و تجملی به مبحث اساسی در جامعه­ی ایران تبدیل شده است. یکی از خصیصه­های بنیادین انسان نیازمند بودن و بر همین اساس مصرف کننده بودن است. این موجود برای تداوم حیات خویش نیازمند مصرف کالاها و خدماتی است که نیازهای اولیه­ی او را برآورده سازد. بنابراین نیاز و مصرف همراهان همیشگی انسان­ها در طول تاریخ بشر بوده اند.

 

اما امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفته­اند و شکافی بین آنها به وجود آمده است به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست، بلکه مصرف چیزی بیش از آن است، و این شکاف را مصرف­گرایی پر کرده است. مصرف در پایان قرن بیستم به واقعیتی چند بعدی تبدیل شده که در کنار ابعاد و الزامات اقتصادی، معانی فرهنگی و الزامات اجتماعی بسیاری را با خود دارد (باکاک، 1993: 3).

اقتصاد

 

یکی از ویژگی‌های انسان‌ها در طول حیات بشری رفتار مصرفی آنهاست. هر فردی برای آنکه به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد، لازم است در حوزه‌های گوناگون زندگی مقداری از تولیدات بشری را مصرف کند. مصرف ابعاد گوناگونی را در بر گرفته و تمامی ‌مظاهر مادی و معنوی تولیدات بشری را شامل می‌شود.

 

 رفتارهای مصرفی انسان‌ها، از یکسو بر جنبه‌های گوناگون زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و از سوی دیگر، تحت‌تأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. میزان و نوع مصرف می‌تواند بیانگر مسائلی چون سبک زندگی، طبقه و حتی نوع نگرش افراد باشد و از سوی دیگر، مصرف­گرایی با نمادها و علائم خاص خود امروز نمایانگر سبک­زندگی، تمایلات، تفکرات و آیده­آل­ها و به مثابه بازنمایی کننده­ی هویت عاملان آن، کارکردهای جدیدی یافته است. در عصر حاضر انسان­ها تمایل دارند که کیستی خود را با کالاها و خدماتی که مصرف می­کنند یا گوناگونی و تنوع مصرف، به خصوص مصرف کالاها یا خدماتی که نام و مارک مشهور دارند معرفی کنند (موحدو دیگران، 1389: 8).

 

 بنابراین مصرف­گرایی، ضامن چیزی جز نیاز‌های کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد. البته انسان خود نیز از لحاظ روانی برای راحت طلبی، تجمل پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر آمادگی دارد تا بدین وسیله بین خود و سایر گروه‌های جامعه شکافی را به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.

 

زمانی مصرف­گرایی پدیده­ای مخصوص جوامع پیشرفته­ی صنعتی و غرب بود، اما امروزه به مدد گسترش رسانه­های ارتباط جمعی که در بیشتر جوامع در جهت منافع نظام سرمایه­داری فعالیت می‌کنند، ­پدیده­ای جهانی گشته است. رسانه­های ارتباط جمعی امروزه نقش بسیار مهمی در شکل دادن به ارزش­ها و نگرش­ها و تمایلات مردم در جامعه­ی معاصر دارند. پیام­های رسانه­ای می­توانند ارزش­های جدیدی را ایجاد کنند، کاربردهای آن را به نحو اغراق­آمیز نشان دهند و محیطی فرهنگی را برای به کارگیری آن توسط افراد جامعه ایجاد کنند (اینگلهارت، 1990: 67). بنابراین رسانه­ها توانسته­اند توزیع کننده­ی ارزش­های مصرف در بین جوامع باشند.

 

1-2 تعریف مساله و بیان نکات اصلی

 

در فرهنگ لغت، الگوی مصرف علت رفتاری است که مصرف­کننده در یک برهه­ی زمانی از خود نشان می­دهد و بیانگر تأثیرپذیری از عوامل متعدد است که الگوی مصرف نام دارد. الگوی مصرف در هر جامعه عبارت است از آن نوع چهارچوب مصرفی که اکثریت افراد جامعه هنگام مصرف از آن الگو تبعیت کرده و شکل و میزان مصرف خود را بر آن منطبق می­سازند. الگوی مصرف مطلوب عبارتست از مطلوب­ترین روش مصرف در جامعه به عبارت دیگر انطباق الگوی مصرف جامعه با موازین دینی، عقلی و منطقی به طوری که در آن حد کمی و کیفی مصرف، بهینه و مبتنی بر منافع فردی و جمعی باشد. در حقیقت فهم الگوی مصرف در جامعه­ی جدید به فهم نگرش و افق­های ذهنی انسان مدرن وابسته است. 

خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir

 

 

نقش زنان در مصرف از این جهت اهمیت دارد که زنان با توجه به نقش مادری در خانواده، از اصلی‌ترین عناصر فرآیند جامعه‌پذیری فرزندان و نسل آینده­ی جامعه هستند و بر نحوه­ی مصرف و سبک زندگی نسل‌های آتی جامعه تأثیرگذارند. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز دگرگونی­هایی در گستره­ی اجتماع رخ داده که بازتاب عمیق آن، نقش برجسته­ی زنان در دنیای اشتغال است (توسلی،1387: 56). در دهه‌های اخیر، زنان که هم حضور بیشتری در عرصه‌های شغلی و تحصیلی یافته‌اند و هم در اثر تغییر سبک زندگی غالباً مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانواده‌ها را برعهده گرفته‌اند، بیشتر مخاطب تبلیغات مصرفی شده­اند و نحوه­ی حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها تأثیرات فردی و اجتماعی مهم‌تری بر جای گذارده است. (رفعت جاه،1386: 8- 137).

 

ایرانی‌ها از نظر رشد مصرف لوازم آرایش، رتبه  3 را در دنیا دارند. در کشور ما تنها 10 درصد از لوازم آرایش موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شده اند. سن مصرف لوازم آرایش به 15 سال رسیده است در حالی‌که در کشورهای توسعه یافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده می‌شود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست داده­اند. ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول است. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاسیتک و زیبایی بیان می‌کند که 60 تا70 درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی به‌ویژه جراحی بینی غیرضروری است. (ترکاشوند، 1388، 36).  این آمار و ارقام نشان می­دهد که جامعه­ی ایران روزبه روز به سمت تجملی شدن یا به عبارتی به نمایش درآوردن بیشتر خود تمایل پیدا می‌کنند و هزینه‌های هنگفتی برای در معرض توجه قرار دادن خود پرداخت می‌کنند.

 

علی خواه معتقد است بر طبق پژوهش­های انجام شده در سال‌های اخیر، عناصر نظام ارزشی جامعه از وضعیت مذهبی- معنوی به اولویت و غلبه­ی  عناصر مادی و در نتیجه انتظارات مصرفی در حال جابجایی است. (علی خواه، 1387: 250) جدا از آن که بروز این تحولات را تا چه میزان گسترده و یا محدود بپنداریم  و جدا از آن که چه داوری ارزشی از این تحولات داشته باشیم، نباید از اهمیت و تأثیرات آن در سطح زندگی روزمره غافل شد (شالچی، 1387: 112).

 

بوکان از شهرهای مهم کردنشین در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی واقع شده است و چهارمین شهر کردنشین ایران به شمار می­آید. طبق سرشماری سال1390، جمعیت بوکان 170600 تن بوده و سومین شهر پرجمعیت استان آذربایجان غربی محسوب می­شود. بوکان دومین شهر مهاجرپذیر ایران، و دومین شهر بعد از ارومیه نسبت به سطح باسوادی در استان می­باشد. عروس کردستان از القاب بوکان می­باشد. موقعیت ممتاز جغرافیای و امنیت نسبی، بوکان را به منطقه مهمی تبدیل کرده است. این شهر با قرارگیری بر سر راه­های ارتباطی سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان به ویژه نزدیکی به منطقه تجاری بانه از موقعیت ویژه­ای برخوردار است بطوری که در آینده می تواند به دروازه­ی تجاری تبدیل شود.

 

1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

 

بسیاری از مسائل اجتماعی، بازگویه­ا­ی از مسائل خانواده و نشانگر سبک­ زندگی حامل بر خانواده است و بسیاری از موضوعات اجتماعی، چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ و اقتصاد، در خانواده بازتاب می­یابد. تحولات سریع جوامع در قرون اخیر که بر ارزش­ها و رفتارهای افراد نیز تأثیر گذاشته و هم از تحولات اجتماعی تأثیر پذیرفته ، نگرانی­های زیادی را در ارتباط با سطح مصرف و رفتارهای مصرفی افراد به ویژه زنان در پی داشته است. اگرچه افزایش میزان مصرف کالاهای مختلف را در دو دهه­ی اخیر می­توان نشانه­ی رشد اقتصادی وتوسعه­ی رفاه عمومی قلمداد کرد، این مصرف به ویژه در برخی از مرزها چنان بی­رویه است که می­تواند نشانه­ی یک ناهنجاری رفتاری اجتماعی در جامعه کنونی باشد، بدیهی است اصلاح هر گونه رفتار فردی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم مطالعه و شناخت علمی آن است تا بتوان ساختارهای بنیادی و درونی این مسئله را شناسایی کرد (رفعت جاه، 1386: 8- 137). ساختارهای درونی جامعه­ی بوکان در طی چند سال اخیر دچار تغییر و تحولاتی شده است. افزایش جمعیت، گسترش تحرک بیشتر، بالا رفتن سطح تحصیلات افراد به ویژه  در بین زنان ، توسعه اقتصادی و ارتباط با سرچشمه های تجاری در بانه، سردشت و عراق و تبریز توانسته است تنوعات زیادی را در زمینه لوازم خانگی،پوشاک و پارچه، لوازم آرایشی و… ایجاد کند و بنابراین زنان بوکانی برای خرید دارای انتخاب زیادی هستند که نتیجه­ی آن گسترش مصرف­گرایی بیشتر در بین آنان می­باشد. بنابراین برای اینکه بتوان موضوع مصرف و ساختارهای دخیل در آن را درک کرد باید ابتدا آن را خوب شناخت و مورد بررسی دقیق قرار داد.

 

در جوامع نوین، مصرف­گرایی به یک فعالیت اجتماعی اصلی تبدیل شده است و اکثر خانواده­ها این فعالیت را انجام می­دهند. کارکرد نمایشی مصرف ناشی از این واقعیت در دنیای مدرن است که جهت­گیری مصرف تنها ناشی از ضرورت رفع نیازهای زیستی نیست؛ بلکه انتخابی است که هویت متمایز را آشکار می‌سازد. امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفته‌اند و شکافی بین آنها به وجود آمده به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست؛ بلکه مصرف چیزی بیش از آن است و آن شکاف را مصرف‌ گرایی پر کرده است. (موحدو دیگران، 1389: 8). بنابراین برای شناخت بهتر مسائل و علت رفتار و کنش افراد باید شرایط و زمینه­ی بروز آن رفتار را مورد بررسی و شناخت قرار داد تا بتوان برای برنامه­ریزی در جهت بهبود آن اقدام کرد.

 

 همچنین از آنجا که اثرگذاری فرهنگی بر جامعه­ی زنان، صرفاً از طریق پرداختن صوری و سطحی به  ارزشها در سطح نهادهای رسمی نیست، برنامه ریزی فرهنگی نیز نیازمند شناخت محیط عمل انسان است. انسانها به سبب برخورداری از توان ذهنی، ارزشها و نگرشهای خود، اقدام به تفسیر برنامه­ها می­کنند و واکنش نشان می­دهند( فاضلی،1382: 27 ). بنابراین پیش شرط هرگونه برنامه ریزی فرهنگی، شناخت جامعه مورد نظر، جهت پیش بینی تفاسیر و واکنشهای احتمالی است. از سوی دیگر، روندهای تحولات فرهنگی کشور -­ جدا از آنکه این تحولات تا چه حد گسترده یا محدود و یا مثبت و منفی شمرده می­شود – نشان از تحولات در حوزه زنان و خانواده دارد که نباید از اهمیت تحولات فرهنگی در سبک زندگی غافل شد. این واقعیت را باید در نظر داشت که زن ایرانی از تجربه‌ها و اهداف و خواسته‌های متفاوتی با زنان دیگر برخوردار است (کرمی قهی و زادسر، 1392: 88). در کنار تحولات کشور، زنان بوکانی نیز تحت تأثیر این تغییر و تحولات قرار گرفته اند و جریان­های فرهنگی آنان را بیشتر به عرصه­ی اجتماع کشانده است.

 

1-4- اهداف تحقیق

 

هدف بنیادین این پژوهش تحلیل اجتماعی و شناسایی عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار می‌باشد. رسیدن به این تحلیل نیازمند شناسایی عوامل تأثیرگذار بر مصرف نمایشی در بین زنان است. در این راستا پژوهش حاضر سعی می­کند که ضمن ارائه تحلیل اجتماعی مصرف نمایشی، عوامل شاخص و مهمی که در این امر ضروری می‌باشند به طور دقیق­تری بررسی، شناسایی و عملیاتی شوند و به نوعی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مورد ارزیابی قرار گیرد.  لذا هدف این پژوهش بررسی مؤلفه­های تأثیرگذار در رابطه با مصرف نمایشی است.  بطوری که یافته­های این پژوهش بتواند سیاستگذاران را در کاهش مصرف نمایشی در بین زنان یاری رساند و الگوی درست مصرف را در بین زنان ترویج دهد. در این پژوهش متغیرهای دینداری، انگیزه تمایز، میزان استفاده از رسانه، علاقه به جلب توجه، طبقه­ی (پایگاه اقتصادی- اجتماعی) فرد، سرمایه­های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مورد بررسی قرار می­گیرند و این متغیرها از درون چارچوب نظری مطرح شده در ارتباط با مصرف نمایشی  بیرون کشیده شده است و ارتباط هر کدام از این متغیرها با مصرف نمایشی در دو گروه از زنان شاغل و خانه­دار مورد بررسی قرار می­گیرد. در نهایت متغیرهای تأثیرگذار بر مصرف تعیین می­شوند.

 

  علاوه بر این ، پژوهش حاضر اهداف فرعی دیگری را نیز به شرح زیر دنبال می‌کند:

 

    1. تعیین تأثیر دینداری بر سطح میزان مصرف در بین زنان.

 

    1. تعیین تأثیر طبقه(پایگاه اقتصادی- اجتماعی) بر میزان مصرف نمایشی و ایجاد انگیزه­ی تمایز در بین زنان.

 

    1. تعیین میزان تأثیری پذیری زنان در مصرف رسانه ها.

 

    1. تعیین میزان علاقه به جلب توجه و انگیزه­ی تمایز در بین زنان.

 

    1. تعیین ارتباط بین سرمایه­ی اجتماعی و مصرف نمایشی زنان.

 

    1. تعیین ارتباط بین سرمایه­ی اقتصادی و مصرف نمایشی زنان.

 

  1. تعیین ارتباط بین سرمایه­ی فرهنگی و مصرف نمایشی زنان.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...