نقش سرمایههای روانشناختی در پیشبینی سلامت روان و بهزیستی(رضایت از زندگی) زنان شاغل … |
![]() |
اشتغال زنان در دورههای مختلف تاریخ از موضوعات مهم اجتماعی به شمار میرفت و نظر پژوهشگران را از دیر باز به خود جلب میکرد.
همچنین، یکی از موضوعات مورد توجه در زمینهی سلامت روان زنان، پیآمدهای روانشناختی اشتغال زنان است. نتایج پژوهشها در این زمینه، ناهمگون است. برخی معتقداند که اشتغال زنان باعث افزایش شناخت نسبت به خود، که یکی از پایههای عمدهی سلامت روان است، و نیز افزایش منابع ایجاد احساس رضایت و دریافت پاداش میشود. زنان شاغل بدین وسیله، امکان انجام فعالیتهای مقبول و ارزشمند اجتماعی را، که سبب افزایش عزت نفس است، پیدا میکنند. نتایج برخی از پژوهشها نیز نشانگر آن است که این دسته از زنان در سلامت عمومی، رضایت از زندگی و اعتماد به نفس، نمرات بالاتر و در ناامیدی، عدم امنیت و اضطراب، نمرات پایینتری به دست آوردهاند(ایورسون و مگوآیر، 2000).
بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی نقش سرمایههای روانشناختی در پیشبینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل پرداخته است.
1-2- بیان مسأله
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزشها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشان دهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیط های زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد(لامرز، 2012).
از طرفی، علیرغم پیشرفتی که در زمینهای سلامت و بهزیستی وجود دارد، هنوز تعریف یکسانی از بهزیستی شخصی ارایه نشده است در حالی که بعضی، بهزیستی شخصی را معادل شادی و تعادل عاطفی می دانند، دیگران این سازه را متشکل از ابعاد و مؤلفه هایی خاص مثل معنادار بودن زندگی، نیرومندی روانی و شادی به حساب می آورند. برخی دیگر بهزیستی شخصی را رضایت کلی از زندگی، احساس انسجام و پیوستگی در زندگی و تعادل عاطفی در زندگی معرفی می-کنند (کارادماس، 2006).
کارادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است
در یک فرآیند تعلیلی و تبیینی دامنه دار، لوتانز(1999) بیان داشته است که بهزیستی روانی در درجه اول از عوامل فردی تأثیر می پذیرد که در این میان بر نقش سرمایه روانشناختی تاکید نموده است (لوتانز و همکاران، 2007).
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعهای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمان ها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و استقامت(تابآوری یا انعطاف پذیری) مؤلفههای سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به توانایی های مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالش انگیز است و تاب آوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند(علیپور و همکاران، 1392).
سلیگمن(2000) معتقد است که سرمایه روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. او معتقد است که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده، به آسانی قابل مشاهده است و می توان آن را به سادگی اندازه گیری و کنترل کرد. در حالیکه سرمایه روانشناختی، بیشتر بالقوه بوده، اندازه گیری و توسعه آن دشوار است. بنابراین، سرمایه روانشناختی شامل درک شخص از خودش، داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف می شود.
به عقیده ی لوتانز و همکاران(2007) سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصه های زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز(اعتماد به نفس/خودکارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوش بینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت(امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختی ها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تاب آوری یا انعطاف پذیری).
از این رو، بورنشتاین(2003) خاطر نشان می کند که خودکارآمدی، خودارزیابی و تشخیص به موقع موقعیت های مساله دار، از جمله معیارهایی است که به واسطه ی آنها می توان سطح بهزیستی شخصی و سلامت روان افراد را برآورد کرد.
انتظارات خودکارآمدی و خوشبینی با سلامتی و کارکرد مناسب فرد مرتبط هستند. همچنین خوش بینی نیز با بهزیستی و سلامتی مرتبط بوده و مشخص شده است که در مجموع افراد خوشبین سالم تر و شادتر هستند(شعبانی و همکاران، 1391).
نتایج پژوهش اعرابیان و همکاران(1383) نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
همچنین، یافته های مطالعه سیوکاچینگ و استفن(2000) حاکی از آن است که افزایش خودکارآمدی با بهبود سلامت روان رابطه دارد. همچنین، کیم(2003) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین خودکارآمدی و بعضی مؤلفه های سلامت روان (اضطراب، افسردگی و خصومت) رابطه وجود دارد (نجفی و فولادچنگ، 1386).
از جهتی، خوشبینی هم بر روی سلامت روانی و هم بر روی سلامت جسمانی تأثیر دارد. پژوهشهای متعددی نشان دادند که خوش بینی قادر به پیش بینی سلامت روان در افراد می باشد. (باقیانی مقدم و همکاران، 1392).
پژوهشها نشان دادهاند که خوشبینی قویاً با بهزیستی مثبت و منفی، ارتباط داردودرانجام تحقیقی به این نتیجه رسیدند که رابطه ی مثبتی میان خوشبینی و بهزیستی وجود دارد (سوری و همکاران، 1392). کارادماس(2006) نیز معتقد است خوش بینی با سلامت و بهزیستی رابطه دارد.
لذا، آثار سودمند سازه های مثبت(مثل خوش بینی و امید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است(شیر و همکاران، 2001).
در این میان، امید، یک حالت انگیزش مثبت با در نظر گرفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزه خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. (بیلی و اشنایدر، 2007).
امیدواری پیوندی است میان رفتارهای مرتبط با هدف و باورهای فرد برای رسیدن به این اهداف. میزان امیدواری بالا با بهزیستی بیشتر همراه است. امیدواری از طریق تجارب موفقیت آمیز زندگی افزایش می یابد و به واسطه تجارب شکست تقلیل می یابد(یو و همکاران، 2008).
چنین ذکر شده است که تاب آوری می تواند سلامت روانی افراد را تضمین و ارتقاء دهد. از طرفی، در زمینه پیامدهای تاب آوری، می توان به افزایش سطح سلامت روان و رضایتمندی از زندگی در پژوهش های لازاروس(2004) و سلیگمن (1994) اشاره نمود(آزادی و آزاد، 1390).
تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه بین تاب آوری و سلامت روان، نشان دهنده رابطه مثبت بین تاب آوری و سلامت روان می باشد(احمدی و همکاران، 1391). پژوهشهای انجام شده در زمینه تاب آوری توانسته اند تأثیر مثبت این سازه بر بهزیستی را تأیید کنند(اورورک، 2004).
با این اوصاف که مؤلفه های سرمایه های روانشناختی(خودکارآمدی، خوش بینی، امیدواری و تاب-آوری) رابطه مستقیمی با سلامت روانی و بهزیستی افراد دارند، لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل در آموزش و پروش شهر دهدشت می باشد. بنابراین، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: آیا سرمایه های روانشناختی قادر به پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل هست؟
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
زنان نیمی از جمعیت هر جامعه ای را تشکیل میدهند و در عین حال پرورش دهنده همه افراد جامعهاند. فراهم کردن غذا، آموزش و پرورش، و مراقبتهای بهداشتی افراد خانواده به عهده زنان است. البته امروزه با پیشرفت جوامع بشری و حضور بیشتر زنان در بیرون از خانه، این مسئولیت به کل افراد جامعه تعمیم یافته است. به نظر میرسد توقع از زنان، به سبب ماهیت وجودیشان از لحاظ جسمی و عاطفی بالا، منجر به افزایش فشارهای روانی اجتماعی بر آنها می شود و تمام ابعاد سلامت(فیزیکی، روانی، و اجتماعی) این گروه را تحت تأثیر قرار می دهد. مسلم است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. برخورداری از سلامت حق همه انسانهاست، به ویژه برای زنان که در تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مؤثرتر و مهمتری از مردان برعهده دارند. اینها همه بیان کننده اهمیت سلامت خصوصاً سلامت روان در زنان است(هاشمی فشارکی و همکاران، 1390).
به همین دلیل پژوهشگران درصدد یافتن راههایی جهت ارتقاء سلامت روان هستند. از جمله میتوان به پژوهش هایی اشاره کرد که متوجه نقش سازههای مثبتی مانند امید و خوشبینی(که از سازههای سرمایههای روانشناختی مثبت هستند) در سلامت روان شده و در نتیجه پایانی خود استفاده از برنامههای آموزشی مبتنی بر مؤلفههای مثبت را جهت ارتقاء سلامت روان توصیه کردهاند(لامرز، 2012).
بهزیستی عملکرد فرد را در حوزههای مختلف تحت تأثیر قرار داده، عزت نفس افراد را بالا میبرد. افرادی که بهزیستی بالایی دارند، خلاق هستند و بهتر از دیگران میتوانند با شرایط دشوار کنار آیند (جوشی، 2010).
بنابراین، یکی از راهکارهای بهبود عملکرد فرد در حوزههای گوناگون، افزایش میزان بهزیستی و سلامت روان اوست، و این کار نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر بهزیستی و سلامت روان است. بهزیستی و سلامت روان معلمان و مطالعه آن، از آن جهت اهمیت دارد که یک معلم شاد و راضی نه تنها بیشتر در مدرسه فعالیت میکند و خلاقیت زیادی دارد، همچنین مسئول، منظم و از نظر جسمی و ذهنی سالم است و کمتر دست به رفتارهای تخریبی میزند. می توان گفت میزان بهزیستی و سلامت روان معلمان بر عملکرد آنها در مدرسه اثرگذار است.
همچنین، از آنجا که مسئولیت اصلی تعلیم و تربیت آینده سازان کشور بر عهده معلمان میباشد، بنابراین سلامت روان و بهزیستی مطلوب معلمان میتواند آنها را در رسیدن به اهداف عالی نظام آموزش و پروش یاری نماید و شاید سلامت روان و بهزیستی معلم تأثیر مستقیمی بر سلامت روان و بهزیستی دانش آموزان داشته باشد. از این رو، مطالعه نقش عوامل مؤثری مانند سرمایههای روانشناختی ، که میتواند نقش اساسی در سلامت روان و بهزیستی معلمان بازی کند لازم و ضروری به نظر میرسد.(جوشی،2010).
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی
تعیین نقش سرمایههای روانشناختی در پیشبینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل.
1-4-2- اهداف جزیی
- تعیین رابطه سرمایههای روانشناختی با بهزیستی زنان شاغل.
- تعیین رابطه سرمایههای روانشناختی با سلامت روان زنان شاغل.
- تعیین سهم سرمایههای روانشناختی در پیشبینی بهزیستی زنان شاغل.
- تعیین سهم سرمایههای روانشناختی در پیشبینی سلامت روان زنان شاغل.
1-5- فرضیههای پژوهش
- بین سرمایههای روانشناختی با بهزیستی رابطه وجود دارد.
- بین سرمایههای روانشناختی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
3-سرمایههای روانشناختی بهزیستی را پیشبینی میکند.
4-سرمایههای روانشناختی سلامت روان را پیشبینی میکند.
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی
1-6-1- تعریف مفهومی سرمایههای روانشناختی
سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصههای زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز (اعتماد به نفس/ خود کارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوشبینی)، ج) پایداری در
خرید متن کامل این پایان نامه در سایت nefo.ir
راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت (امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختیها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تابآوری یا انعطاف پذیری)(لوتانز و همکاران، 2007).
1-6-2- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی
منظور از سرمایه روانشناختی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سرمایههای روانشناختی لوتانز(PCQ)(2007) کسب می نماید.
1-6-3- تعریف مفهومی سلامت روان
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزش ها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشاندهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیطهای زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد (لامرز، 2012).
1-6-4- تعریف عملیاتی سلامت روان
منظور از سلامت روان در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ(GHQ-28)(1979) کسب می نماید.
1-6-5- تعریف مفهومی بهزیستی
کارادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است.
1-6-6- تعریف عملیاتی بهزیستی :
منظور از بهزیستی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از مقیاس رضایت از زندگی داینر (1985) کسب می نماید.
الف) مبانی نظری
2-1- سرمایههای روانشناختی
2-1-1- مفهوم سرمایه روانشناختی
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعهای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمانها که میتواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و استقامت(تابآوری یا انعطافپذیری) مؤلفههای سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به تواناییهای مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالشانگیز است و تابآوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کردهاند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند (علیپور و همکاران، 1392).
در سالهای اخیر، پژوهشهای تجربی فراوانی در زمینه تأثیرهای سرمایه روانشناختی بر متغیرهای سازمانی مانند: رضایت شغلی، عملکرد و تعهد سازمانی صورت گرفته است. نتایج این پژوهشها نشان از آن دارد که رابطه معنی داری میان سرمایه روانشناختی و این متغیرهای سازمانی وجود دارد. نکته جالب توجه آن است که همبستگی میان سرمایه روانشناختی با هر یک از متغیرهای سازمانی، قویتر از همبستگی میان تک تک اجزای تشکیل دهنده سرمایه روانشناختی(امید، خوش بینی، خودکارآمدی و تابآوری) و متغیرهای سازمانی است و این بدان معنا است که سرمایه روانشناختی دارای اثری هم افزاینده است. در مجموع، در مقوله رفتار سازمانی مثبت گرا، سرمایه روانشناختی به مثابه درون دادی در نظر گرفته میشود که برون داد آن، سطح عملکرد سازمان است. لوتانز و همکارانش با پژوهشهایی که در این زمینه انجام دادهاند، به این نتیجه رسیدهاند که میتوان با تقویت سرمایه روانشناختی در سازمان، عملکرد آن را دست کم تا 10 در صد ارتقا داد (لوتانز و اوالیو، 2007).
از این رو، در ادامه به ادبیات نظری مربوط به اجزای سرمایه روانشناختی پرداخته میشود:
2-1-1-1- امیدواری
2-1-1-2- تعریف امیدواری
از نظر اشنایدر (2002) امید فرایندی است که طی آن افراد ابتدا اهداف خود را تعیین میکنند، سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق میکنند و بعد از آن انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ میکنند.
از این روی، امید یعنی انتظار مثبت برای دست یابی به هدف ها. این انتظار مثبت، خود دارای دو بعد گذرگاه و عامل است؛ یعنی: عامل + گذرگاه = امید(اشنایدر، 2002).
2-1-1-3- نظریه امید
اشنایدر(2002) عقیده داشت که امید ماهیتی اضدادی دارد زیرا در چارچوب نظریه امید حتی کسی که قصد خودکشی دارد برای هدفی البته بسیار منفی در حال نقشه کشیدن(برنامهریزی) است؛ یعنی او با تمام امید میکوشد خودش را بکشد. به عقیده او خودکشی در نهایت ممکن است بازتاب تجلی آخرین تفکر امیدبخش باشد. وقتی تعقیب اهداف مربوط به زندگی مسدود میشود، مردم سرشار از یأس و جستجو برای هدفی میشوند که آنها را از دامهای غیرقابل تحمل برهاند. مرگ همان هدف غایی است. هر چند که شخص ممکن است با تصمیم برای تعقیب مرگ مبارزه کند. از نظر او، افراد خودکشیگرا از نظر فکری فعال و پرتوان میشوند تا راهی برای رسیدن به هدفشان یعنی مرگ پیدا کنند. در واقع، بر اساس این دانش بالینی است که متخصصان زمانی باید نسبت به اقدام به خودکشی که مرگآور است، نگران باشند که سه شاخص مطرح باشد: نخست، شخص شروع به توصیف مرگ خود در قالب کلمات روشن(هدف) کند؛ دوم، این طور به نظر بیاید که شخص دارای موج عظیمی از انرژی(تفکر پایورانه) است؛ و سوم، شخص طرح و نقشههای خاصی درباره اینکه چگونه این تصمیم را عملی کند(تفکر رهیاب) دارا باشد. با این که درماندگی صحنه روانی را برای خودکشی از طریق تثبیت شخص روی هدف مرگ آماده میسازد؛ اما تفکرات پایورانه و رهیاب این سناریو مرگ آور را تکمیل میکند. بنابراین، اصول تفکر امیدبخش را برای خودکشی قطعاً میتوان به کار بست.
ورثینگتون(2005) در تأیید نظریه امید اشنایدر مینویسد: «تصور داشتن قدرت راهیابی یا برنامهریزی بدون تصور داشتن قدرت اراده، امیدی در پی ندارد. و تصور داشتن قدرت اراده بدون تصور قدرت راهیابی، معنای امید را نمیدهد. با این حال، او معتقد است که امید چیزی بیش از دست و پنجه نرم کردن با موانع است و شامل پشتکار است.
بنابراین، اشنایدر(2000) در پاسخ به این سوال که امید به راستی چیست، آن را یک حالت انگیزشی مثبت میداند که مبتنی بر حس پایوری و راهیابی و ناشی از تعامل فرد با محیط است. به سخن دیگر، امید، ظرفیت تصور توانایی ایجاد مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و تصور داشتن انگیزه برای حرکت در این مسیرهاست. او در تعریف دیگری، امید را مجموعهای ذهنی میداند که مبتنی بر حس متقابل اراده، و برنامهریزی برای رسیدن به هدف است که دارای دو بعد شناختی به هم مرتبط: 1- قدرت پایوری و 2- قدرت راهیابی است. به عقیده وی تفکر پایورانه. افکاریاند که افراد در مورد توانایی خود برای شروع و حفظ حرکت در مسیر انتخاب شده به سمت هدف دارند. تفکر عاملیتی یا پایورانه یک مؤلفه انگیزشی است که معرف ارزیابی از تواناییش برای حفظ حرکت در مسیر هدف، و تصور شخص از تواناییش برای شروع حرکت در مسیرهای تعیین شده به سمت هدف است. همچنین، او تفکر رهیاب را عبارت از تصور توانایی شخص برای شناسایی و ایجاد مسیر به سمت هدف می داند(پرچم و همکاران، 1392).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1400-05-12] [ 03:31:00 ق.ظ ]
|