" پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | ریشهیابی مفهوم سرمایه اجتماعی – 4 " |
“
قبل از سال ۱۹۱۶ هانی فان[۹] از دانشگاه ویرجینای غربی در مقالهای از مفهوم سرمایه اجتماعی استفاده کرده بود. اما برای نخستین بار جین جاکربر در اثر کلاسیک خود تحت عنوان «مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکایی» (۱۹۱۶) برای تأکید بر ارزش جمعی پیوندهای دوستانه غیررسمی در کلانشهرهای جدید از مفهوم سرمایه اجتماعی استفاده کرد.
در دهه ۱۹۷۰ گلن لوری[۱۰] اقتصاددان، برای مشخص نمودن دلایل عدم دسترسی آمریکاییهای آفریقاییتبار به پیوندهای اجتماعی وسیع، بهمنزله یکی از موذیانهترین میراثهای بردهداری و بهطورکلی سرمایه اجتماعی به صورتهای گوناگونی مورداستفاده قرارگرفته است که درمجموع میتوان آن ها را در سه دسته ذیل خلاصه نمود:
ریشهیابی مفهوم سرمایه اجتماعی
در تعریف سرمایه اجتماعی دو رویکرد اصلی وجود دارد. در یک رویکرد، سرمایه اجتماعی بر اساس کارکردهای آن تعریف میشود و در رویکرد دیگر سعی بر آن است سرمایه اجتماعی فینفسه (و به طور ذاتی) تعریف شود. ازنظر جیمز کلمن سرمایه اجتماعی با کارکردش تعریف میشود. ازنظر او سرمایه اجتماعی چیز واحدی نیست بلکه انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند. همه آن ها شامل جنبهای از یک ساخت اجتماعی هستند و کنشهای معین افرادی را که درون ساختار هستند تسهیل میکنند.
به نظر پوتنام، سرمایه اجتماعی وجوه گوناگون سازمان اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکههاست که میتوانند با تسهیل اقدامات هماهنگ، کارایی جامعه را بهبود بخشند. در مقابل فوکویا ما به این نوع تعریف انتقاد دارد و مدعی است که بسیاری از این تعاریف بهجای خود سرمایه اجتماعی، اشاره به تجلیات سرمایه اجتماعی (اعتماد شبکه ها، جامعه مدنی و نظیر آنکه با سرمایه اجتماعی مرتبط هستند)، دارند. این موارد همگی پدیدههای ثانوی هستند که به عنوان نتیجه سرمایه اجتماعی، نه به عنوان عناصر تشکیلدهنده خود سرمایه اجتماعی مطرح میشوند. فوکویاما خود، سرمایه اجتماعی را اینگونه تعریف کردهاست سرمایه اجتماعی را بهسادگی میتوان به عنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستند. هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی میکنند اساساً باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشند.
شایعترین اشکال سرمایه اجتماعی نظیر اعتماد، سرمایه هایی هستند که آلبرت هیرشمن آن ها را منابع اخلاقی مینامد. یعنی منابعی که ذخیرهشان در حین استفاده بهجای کاهش، افزایش مییابد و در صورت عدم استفاده کاهش مییابند.
هر چه دو نفر به هم اعتماد کنند اعتماد متقابلشان افزایش مییابد و برعکس، بسیار سخت است که بیاعتمادی عمیق از طریق تجربه از بین برود زیرا مردم را از مشارکت در انواع مناسب تجربه بازمیدارد و بدتر اینکه به بروز رفتاری منجر میشود که خود به افزایش بیاعتمادی کمک میکند. همینکه بیاعتمادی آغاز شد بهزودی فهمیدن اینکه آیا اصولاً موجه است یا نه، غیرممکن میشود، زیرا بیاعتمادی قابلیت خود توجیه گری دارد.
نورشا دو دلیل را برای این تقویت متقابل در جهت مثبت (فضیلت) و منفی (رذیلت) ذکر میکند. اول اینکه اغلب برای یک کارگزار منفرد، انطباق با قواعد موجود بازی از تلاش برای تغییر آن ها آسانتر است دوم اینکه هماهنگی که توسعه بر مبنای یک خط سیر خاص قرار گرفت، یادگیری سازمانی، عادات فرهنگی و مدلهای ذهنی حوزه اجتماعی، این خط سیر خاص را تقویت میکند. به طوری که همکاری یا فریبکاری ریشهدارتر میشود.
اکثر صاحبنظران سرمایه اجتماعی بر این عقیدهاند که مفهوم را با عباراتی متفاوت میتوان در دیدگاههای بنیانگذاران جامعهشناسی یعنی ماکس وبر وامیل دورکیم یافت. به عبارت دیگر اینکه مشارکت فرد در امور جمعی به نتایج مثبتی برای خود او و جامعه می انجامد، از آغاز موردتوجه جامعه شناسان بوده است. به گفته پورتس، نوآوری این مفهوم در قرار دادن این اندیش هدر چهارچوب مفهومی سرمایه است. او همچنین یادآور میشود که این مفهومی میتواند در خدمت سیاستگذارانی قرار گیرد که در جستجوی راه حل های غیراقتصادی برای حل مسائل اجتماعی هستند که هزینه کمتری در برداشته باشد.
اینک، مسلماًً میباید در استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی موجود وجوه تفارق و تفاوت آن را از دیگر انواع سرمایه روشن ساخت. سرمایه فیزیکی را میتوان در زمین، ساختمان یا ابزار و لوازم تولید دید. سرمایه مالی داراییهایی است که افراد یا واحدهای حقوقی به صورت پول یا سهام در اختیار دارند. سرمایه انسانی چیزی است که انسانها به صورت دانش یا مهارت در اختیار دارند.
سرمایه انسانی سرمایه ایست که در ارتباط خود با دیگران و در شبکه ارتباطی خود از آن برخوردار هستیم.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-18] [ 11:57:00 ب.ظ ]
|